دخترم دوست دارم
دخترم حالا که دستهای قشنگت رو در هم گره زدی، حالا که چشمهات رو بستی و داری آروم آروم شیر میخوری، حالا که به جای صدای تولد تولد فقط صدای نفس هات رو میشنوم ، بعد از یه عالمه بازی توی پارک و سوار شدن همه تاپ ها و سرسره ها، دویدن دنبال توپ پسربچه ای که نمیخواد اجازه بده به توپش پا بزنی، بعد از صدا زدن قارقارها و پیشی های محله، بعد از آواز خوندن توی کالسکه موقع برگشت، خستگی و بهانه گیری برای لالا... حالا من به صورت فرشته ای آروم و ناز نگاه میکنم ... نمیدونم توی عالم بالا فرشته ها چه شکلی هستند ولی فکر میکنم به همین ظرافت باشند... به همین لطافت بی کران ... همین قدر معصوم ... وقتی بچه ها بیدارند و بازی میکنند و با قدم های پر از هیجان این طرف اون ط...