باران عشقمباران عشقم، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

باران عشق

دخترم دوست دارم

1392/11/9 16:41
298 بازدید
اشتراک گذاری
دخترم حالا که دستهای قشنگت رو در هم گره زدی، حالا که چشمهات رو بستی و داری آروم آروم شیر میخوری، حالا که به جای صدای تولد تولد فقط صدای نفس هات رو میشنوم ، بعد از یه عالمه بازی توی پارک و سوار شدن همه تاپ ها و سرسره ها، دویدن دنبال توپ پسربچه ای که نمیخواد اجازه بده به توپش پا بزنی، بعد از صدا زدن قارقارها و پیشی های محله، بعد از آواز خوندن توی کالسکه موقع برگشت، خستگی و بهانه گیری برای لالا... حالا من به صورت فرشته ای آروم و ناز نگاه میکنم ... نمیدونم توی عالم بالا فرشته ها چه شکلی هستند ولی فکر میکنم به همین ظرافت باشند... به همین لطافت بی کران ... همین قدر معصوم ... وقتی بچه ها بیدارند و بازی میکنند و با قدم های پر از هیجان این طرف اون طرف میرن ، زمین میخورن و گاهی گریه میکنن و شایدم بی خیال بازی رو ادامه بدن ... آواز میخونن و چشم های مشتاقشون رو برای کشف دنیا گرد میکنن تو فرصت نمیکنی یه دل سیر نگاهش کنی... ببوسی... نوازشش کنی و هزار بار بهش بگی دخترم دوست دارم
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

الهه
17 بهمن 92 3:52
وای مرضیه جان! چه خوب گفتید همه شون - یعنی واقعا همه شون ها- تو خواب شبیه فرشته ها میشن و از دیدنشون آدم سیر نمیشه خدا عشقهای زندگیت رو برات نگه داره عزیزم [وای آره چقدر خواب این بچه ها دلبرانه است... هر چقدر که نگاه میکنی بیشتر عاشق میشی... ممنون الهه عزیزم... انشاءالله خدا خانواده سبزت رو در پناه خودش حفظ کنه... ]
مامان مریم
17 بهمن 92 8:47
دلم شدید برای شیر خوردنشون تنگ شد [وای من که واقعا سعی میکنم هر لحظه رو با تمام وجودم ذخیره کنم...!!! انقدر که این آرامش و لطافت شیر خوردن بچه زیباست... واقعا زمان مثل باد میگذره و من هم مثل شما همین دلتنگی رو حس میکنم... ]
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران عشق می باشد