ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ
بارانم ، بارانم ، بارانم همه هستی من ، مستی من ، عشق و سرمستی من نازنینم ، گوهرم ، انرژی بخشم، آرامشم این لحظه رو داغ داغ مینوسم، دوربین هام از کار افتاد دست هام لرزید که حتی صدای اشک ها و نجواهای تو رو ضبط کنم که برای مادرت برای من "مرضیه" آنچنان داغ و سوزناک نجوا کردی اشک ریختی و هزاران بوسه نثارم کردی و کهکشانی از عشق به قلبم سرازیر کردی و آتشفشان احساس شدی برای دور شدن ساعتی کوتاه دخترم امروز پنج شنبه 1 بهمن 1394 هست و من فردا مهمون دارم، به حقیقت گویی زلزله ای هشت ریشتری در این خونه اتفاق افتاده و حجم سنگینی از کارهای شرکتی همچنان به من نیشخند میزنند و آشپزی و تدارکات مهمونی و هزار فکر و کار در سر من مشغ...