باران عشقمباران عشقم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

باران عشق

نفس عمیق بکش و خودت رو جمع و جور کن

1394/10/6 9:44
465 بازدید
اشتراک گذاری

باران جونم، دختر عزیزم سلام

خیلی لحظه های قشنگی داریم ولی متاسفانه فرصت و همت من درست جمع نمیشه که ثبت کنم این لحظه های زیبا رو و میدونم که خییییییلی حیفه

این پست یه خورده درهم از شیرینی ها و دلبرانه هات مینوسم بازم انشاءالله میام و ثبت میکنم

بالاخره باید از یه جا شروع کرد دیگه

 

 

 

یه شب داشتی میخوابیدی برای لحظاتی خواستم گوشی رو چک کنم* روت رو برگردوندی و حس کردم ناراحتی گفتم بارانی میخوای بیای بغلم ؟ در حالی که صورت برگردوندی گفتی میدونی چیه دوست دارم ولی بغلم کنی بیشتر دوست دارم بغلبغلبغلمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتبوس

 

مامان دندون درد داره شب شده و ساعت یک شب  هنوز قصد خواب نداری و با جمله من خوابم نمیاد و میخوام رو تخت مامان و بابا بخوابم روی بند بند نرون های مغزی اینجانب راه رفتیخندونک (الهی قربونت برم ناراحت نشی ها) بعد میگی این رو میخوام اون رو میخوام وقتی حال خراب و دردناکم رو میبنی به چشمام نگاه میکنی میگی مامان! نفس عمیق بکش... خودت رو جمع و جور کن و پاشو برای من نون بیار ! کاری هم نیست ! نمیتونم کاری به صدای دلبرانه و ظریف و دوست داشتنی و بچه گانه شما نداشته باشم...  و مهم تر اینکه خیییییلی محکم و با اقتدار هم توی چشمای فلک زده انباشته از درد بنده نگاه میکردی و حقیقتا هیچ اختیار و جای شونه خالی کردن برای مامان نبود عسل من !

 

 

فقط کم مونده بود به افسر پلیس بگی من خوشگل نیسنم! و بنده خدا با چشمهای متعجب بگه چرا خوشگل نیستی پس چی هستی و مثل همیشه جواب بدی : "من دلبرم "

البته افسر پلیس، "خانم" بودند و مادر و کلی هم ذوق کردن و لبخند و قربان صدقه نثار شما

و توی همین ارتباط کوچک من با خودم گفتم چقدر جالب که همه آدم ها خارج از پست و مقام و اخم و جدیت کاریشون روحیه لطیف و انسانی خودشون رو دارند

 

بابایی و تو دارین یه میوه میخورین ، من دارم کار میکنم صدای بابا رو میشنوم که تکرار میکنه جای آشغال سطل آشغاله ببر بنداز سطل

و صدای تو رو میشنوم که میگی تو خوردی گذاشتی اینجا ! من هم میزارم همینجا ...! و قند توی دل مرضیه آب میشه ! و کلی هم دلم خنک میشه برای بابایی که باید بلند شه و بره آشغال خودش و شما رو به سطل معرفی کنه ! خندونک

 

 *هر بار که من گوشی بر میدارم به شدت توسط شما سانسور و مورد اعتراض واقع میشم و  کلی عذاب و جدان و در آخر با عدم موفقیت در چک کردن هزاران هزار پیغام نخوانده گوشی توسط شخص خودت ضبط میشه و با تبحر خاصی آهنگ ورزش عمو پورنگ برای بار دو هزارم پخش میشه و البته کاملا کاملا به گوشی من مسلط شدی و برای خودت صدا کم و زیاد میکنی با دگمه کنار که کمی سخت هست ولی یاد گرفتی و اگه من بخوام خودم برات آهنگ رو بزارم کلی ناراحت میشی و از همه منوها میای بیرون و از اول میری که کل عملیات رو خود خودت تنهایی انجام بدی

مثل همیشه دوست دارم

پسندها (3)

نظرات (1)

عمه فروغ
17 دی 94 11:28
ای جووووووووووونم به باران شیرین زبون با این همه حرف های شیرینش عزیزم دخترک مهربون بغل خواستنش رو نفس عمیق بکش..خودت رو جمع و جور کنآخه این حرف ها رو از کجا میاری کوچولو عزیزم بله بلهههههه باران دلبر مرضیه جون خیلی ببوس باران خانوم دلبر رو
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران عشق می باشد