عروسکم وقتی میگه دوشت دالممم
مهربون دختر من ... وای وای وای که وقتی با یه برق خاصی توی چشمام نگاه میکنی و لب هات رو کمی غنچه میکنی و بعدش میگی دوشت دالممم... من بال در میارم تا ابرها پرواز میکنم و به خورشید که رسیدم میگم آهای خورشید خانم الان من از تو هم گرمترم...!!! گرمای عشق توی وجودم شعله کشیده ... فرشته معصوم مهربونی کردن رو مشق میکنه و من هم دارم دست و دلبازی و بی حساب محبت کردن رو ازش یاد میگیرم ، چقدر بچه ها خوبن... اون ها دوست ندارن مصنوعی و نمایشی محبت کنند،دوست ندارن کسی بهشون اصرار کنه برای گفتن دوست دارم یا بوسه های معصومانه... دوست دارن محبتشون از ته ته دل کوچولوشون بجوشه و مثل آبشار سرازیر بشه ...
فکر کنم دو ماه پیش بود که بعد از حموم وقتی اجازه نمیدادی حوله رو به تنت بپیچم و تقریباً داشتیم کشتی میگرفتیم،توی آینه به چشمام نگاه کردی و خیلی دلبرانه گفتی عاشگتم...!!! میتونی حدس بزنی که چقدر بوسیدمت و همونطوری خیس و برهنه به خودم چسبوندم تا تمام اون عشق توی بند بند وجودم ثبت بشه؟!!!
هر چند تا تلفن اسباب بازی و موبایل مخصوص برای شما بزاریم باز میای و یکی یکی گوشی تلفن های خونه رو برمیداری و میگی الو سلام دوشت دالممم و بعد هر طور شده گوشی رو میدی دست ما که ما هم الو و احوال پرسی کنیم،منم به جای همه شخصیت هایی که باید پشت اون تلفن باشن بهت میگم سلام عزیزم منم دوست دارم...
عزیزکم این روزها پروژه تربیتی کمی سخت شده و گاهی مجبورم محدودیت ها و ممنوعیت هایی ایجاد کنم که گاهی خیلی غصه میخوری و اشک میریزی ولی هیچ چاره ای وجود نداره نازنین گل من... این هم بخشی از زندگی است، بخشی از رشد و تکامل تو، بخشی از عاشقی من... آره دوست داشتن به من میگه کمی دندون روی جگر بزار، قوی باش این لحظه میگذره...
و تو هر بار نسبت به دفعه قبل بهتر درک میکنی که با موقعیتت چطور کنار بیای و وقتی میبینی که گریه و جنجال کمکی به حالت نمیکنه میای دنبالم که مامان جونم بغلم کن و من همیشه آغوشم برای نازدونه دخترم گشوده است...