لالایی هایی که با عشق درونم برات خوندم...
تار و پود زندگی من؛ مامانت قبل از حضور فرشته وار تو در زندگیش شعر و لالایی نمیدونست، خوب یادمه که خاله ملیحه یه بار داشت برای زهراجون شعر میخوند و من از ذوق و حس قشنگی که خواهرم داشت متعجب شدم و بهش گفتم که هیچ شعری بلد نیستم و اگه مامان بشم خاله اش باید براش شعر بخونه اما تو اومدی و از همون روزهای اول انگیزه ای شدی که به سرعت یاد بگیرم این بخش مادری کردن رو،، تارهای صوتی من به طرز عجیبی باز شدند تا آهنگین و با تمام احساسم نجواهای مادرانه ام رو توی گوش های کوچکت زمزمه کنم، من نمیدونم دقیقاًچه احساسی داشتی از شنیدن این شعر ها و لالایی ها ولی میدونم که من هر بیت و کلامش رو با تمام وجودم، با عشقی باور نکردنی برات خوندم مادرجان ؛ چون خیلی زیاد هستند الان فقط چند تا شون رو مینوسم:امیدوارم روزی تو هم از مرور اینها لذت ببری.
این مورد فی البداهه شخص مامان مرضیه هست که اتفاقاً از همه لالایی ها هم موثرتر واقع میشه:
باران الان میخوابه
خواب های خوب میبینه
خواب های رنگی رنگی
خواب های ناز میبینه
خواب گل و ستاره
خواب ماهو میبینه
خواب های رنگی رنگی
خواب های همچین همچین
خواب پری میبینه
خواب فرشته ها رو
خواب ستاره ها رو
خواب گل های خوشبو
خواب های آروم آروم
خواب های شاد میبینه
دختر من میخو ابه
خواب های خوب میبینه
وقتی باران میخوابه
فرشته ها بیدارند
دست رو موهاش میکشن
خیلی اونو دوست دارند
این مورد رو فکر میکنم از یه وبلاگ مادرانه یادگرفتم ولی واقعا یادم نیست کدوم وبلاگ بود:
لالا شب اومد
ماه از خونش دراومد
ستاره ستاره
بیشتر بیشتر اومد
لالا لالا ما دو تا
یه مامان و یه بابا
کنار هم میمونیم
فرزند کوچک ما
تو در آغوش مایی
میخوابیم ما سه تایی
یه عالمه لالایی هم از کتاب یاد گرفتم و برات میخوندم نفســـــم :
لالا گل چایی
تو نی نی خوشگل مایی
چه شیرینی عزیز من
مگه قند و مربایی
به زنبور عسل گفتم
نیا اینجا گلم خوابه
اگه ویز ویز کنی امشب
گلم راحت نمیخوابه
لالا لالا گل عناب
شده مهتاب چراغ خواب
ماهی خوابیده توی آب
نیلوفر هم توی مرداب
نی نی کوچولوی ما هم
داره میخوابه تو خونه
مامانش زیر نور ماه
براش لالایی میخونه
لالا لالا گل گلدون
لالا کن با لب خندون
الهی خالی از لبخند
نشه یک لحظه لب هامون
شب ها وقتی که میخوابی
میاد بالا سرت بابا
میچینه از گل رویت
یه دونه غنچه زیبا
چند تا هم ترانه برات مینوسم عروسک کوچولو:
ماهی های رنگارنگ:
تو حوض خونه ما
ماهی های رنگارنگ
بالا و پایین میرن
با پولک های قشنگ
با چشمای نازشون
به هم نگاه میکنند
دنبال هم میگردند
همو صدا میکنند
کلاغه تا میبینه
کنار حوض میشینه
کمین میگیره
میخواد ماهی بگیره
ماهیا قایم میشن
به زیر آب ها میرن
کلاغ شیطون
میشه زار و پریشون
اتل متل کلاغه
رفته پیشه الاغه
میگه آهای الاغه
منم آقا کلاغه
همیشه قار قار میکنم
همه رو خبردار میکنم
بگو چکاره هستی؟
چرا اینجا نشستی؟
الاغه میگه: کلاغه
اسم منم الاغه
از صبح تا شب بار میبرم
آدما میگن خیلی خرم!!!
اتل متل خروسه
چقده ناز و ملوسه
بال و پرش قشنگه
خوشگل و رنگارنگه
صبح سحر میخونه
تا کسی خواب نمونه
اگه یه روز نخونه
رفیقش خواب میمونه